اسرا و صدرااسرا و صدرا، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

دوقلوهای من

دست نوشته های یک مادر برا دوقلوهای زیباش

دوقلوها در مراسم تقدیر از دانش اموزان ممتاز در باشگاه فرهنگی تراکتورسازی

سلام بر دوقلوهای زرنگ و عزیزم  روز سه شنبه هر سه تامونم خونه بودیم و همه گی مشغول ی کاری بودیم بابا بهنام از اداره زنگ زد و من گوشی رو برداشتم بعد از صحبتهای اولیه بابا بهنام به من گفت لیلا جون از طرف شرکت هممونو به خاطر بچه ها  واسه مراسم تقدیر از دانش اموزان ممتاز دعوت کردن و باید حتما در این مراسم حضور داشته باشیم من و بچه ها بعد از شنیدن این خبر خوشحال شدیم بابا عصر کارت دعوت و ورودیهایمان رو اورد شما خیلی خوشحال بودید که میخواستید برید جشن * روز بنج شنبه هم مامان مرضیه و خاله سهیلا هم اومدن خونه ی ما مهمونی بابا بهنام برای اونا هم ورودی اضافی گرفت شب بعد از خوردن شام همه گی باهم به فروشگاه لباس رفتیم و بعد از کمی خرید ...
5 مهر 1393

دو قلوها به مدرسه میروند

باز آمد بوی ماه مدرسه بوی بازی های راه مدرسه بوی ماه مهر ، ماه مهربان بوی خورشید پگاه مدرسه از میان کوچه های خستگی می گریزم در پناه مدرسه باز می بینم ز شوق بچه ها اشتیاقی در نگاه مدرسه زنگ تفریح و هیاهوی نشاط خنده های قاه قاه مدرسه باز بوی باغ را خواهم شنید از سرود صبحگاه مدرسه روز اول لاله ای خواهم کشید سرخ ، بر تخته سیاه مدرسه سلامی گرم و صمیمی به دو قلوهای عزیزم اسرا و صدرا  امروز مورخ 1393/7/1 روز سه شنبه میباشد صبح ساعت 7/15 با صدای زنگ گوشی موبایلم اسرا و صدرای عزیزم از خواب بیدار شدند اسرا گفت مامان بلند شو و...
1 مهر 1393
1